یاد اون شب بارونی تو لمیز فاطمی میفتم وقتی از پنجره طبقه بالا چراغای خیابونا رو نگاه میکردم و جملهی سید که گفت :"اگر بخوایم دینی نگاه کنیم ظلم باید بره حتی اگه بعدش ظالم دیگهای بیاد.اونم باید بره. "
دلم پر از ناامنی میشه.پر از حس لرز.یخ میکنم.هرچقدر هم که ظاهرم محکم و مشتم گره کرده تهش میدونم طبع خیلی نازکی دارم.
درباره این سایت